صفحات: << 1 2 3 ...4 ...5 6 7 ...8 ...9 10 11 12 ... 15 >>
عید ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب بر همگان مبارک باد
بهار صلوات
هنگام نزول برکات آمده است
فصل گل و موسم حیات آمده است
با دیدن رخسار امام هادی
گفتند بهار صلوات آمده است
سیدهاشم وفایی
هنگام سرور آل احمد آمد
در جلوه فروغ ذات سرمد آمد
گر روی زمین گشته خرم نه عجب
میلاد علی ابن محمد آمد
هادی که شکوه حسن سرمد دارد
در دست چراغ علم احمد دارد
نامش چو علی بود ز اعلی مشتق
نور سه علی و سه محمد دارد
موید
از جمله آیاتی که دلالت بر امامت و ولایت حضرت علیعلیه السلام دارد و میتواند پشتوانه بسیار محکمی برای حدیث «غدیر» در افاده معنای ولایت و امامت باشد، آیه معروف به «اکمال» است. خداوند متعال میفرماید: {أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً}امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.» در ذیل آیه روایات بسیاری از فریقین وارد شده که آیه در شأن امیر المؤمنینعلیه السلام وارد شده است.
علی اصغر رضوانی، غدیر خم و پاسخ به شبهات
حافظ ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى متوفّاى ۳۱۰ (شرح حال او در ج ۱ ص ۱۶۶ ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ذكر شده است ) به اسناد خود با بررسى، در «كتاب الولايه» در طريق حديث غدير از زيد بن ارقم روايت نموده كه: چون رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در بازگشت از حجة الوداع به غدير خم رسيد، هنگام ظهر بود و هوا در نهايت گرمى بود، به امر آنجناب خار و خاشاك آن محلّ را برطرف ساخته و نماز جماعت اعلام شد و ما همگى مجتمع شديم سپس خطبه رسا انشاء فرمود، بعد از آن فرمود: همانا خداوند متعال اين آيه را نازل فرموده است «… بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس» و جبرئيل از طرف پروردگار من بمن امر نموده كه در اين محلّ (كه گروه مسلمانان حضور دارند) بايستم و هر سفيد و سياهى را آگاه نمايم باينكه: علىّ بن ابى طالب برادر من، وصىّ من، خليفه من، و پيشواى بعد از من است، من از جبرئيل درخواست كردم كه پروردگارم مرا از انجام اين امر بر كنار فرمايد، زيرا ميدانستم كه افراد با تقوى كم و موذيان و ملامت كنندگان زيادند كه مرا به پيوستگى زياد با على نكوهش ميكنند و از توجه زياد من به على بحدّى نگران و بدبين هستند كه مرا اذن (گوش) ناميده اند، و خداى متعال ضمن اين آيه، نكوهش و گفتار آنان را بمن خبر داد: وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكم، و اگر بخواهم نام آنها را ببرم و آنها را معرفى كنم، خواهم نمود، ولى با ندريدن پرده آنها بكرامت خود افزودم. خداى متعال راضى نشد جز بابلاغ اين امر، پس اى گروه مردم اين را بدانيد همانا خداوند او را (على عليه السّلام را) بعنوان ولىّ و امام بر شما نصب نمود و اطاعت امر او را بر همه واجب فرمود، حكم او جارى و گفتار او روا و نافذ است، و هر كس با او مخالفت نمايد از رحمت خدا دور است، و كسيكه او را تصديق نمايد مشمول رحمت پروردگار است بشنويد و اطاعت كنيد پس همانا: خداى مولاى شما است، و على امام (پيشوا) شما است، و سپس امامت در فرزندان من از صلب او (على عليه السّلام) برقرار است، تا روز قيامت، حلالى نيست، مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حلال فرموده اند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حرام نموده اند و آنان، (يعنى على عليه السّلام و امامان از فرزندان او)، علمى نيست مگر خداى متعال آنرا در من احصاء (و بمن موهبت فرموده) و من آنرا نقل نمودم به على، پس، از او گمراه نشويد و از او امر او استنكاف ننمائيد. زيرا او است كه بسوى حق راهنمائى ميكند و بحق عمل مي نمايد….
ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ج ۲، ۸۹
سال 58 هجرت بود، امام حسین علیه السلام در مراسم حج در سرزمین منی در اجتماعی که بیش از هفتصد نفر از مسلمین از مهاجر و انصار شرکت داشتند، خطبه خواند و ضمن آن فرمود: «انشدکم الله اتعلمون أنّ رسول الله نصبه یوم غدیرخم،فنادی له بالولایة و…» (کتاب سلیم بن قیس،ص790،انتشارات الهادی قم) شما را به خدا آیا می دانید که رسول خدا علی علیه السلام را در روز غدیرخم به رهبری منصوب کرد و با ندای خود ولایت او را ابلاغ نمود و فرمود: این موضوع را حاضران به غایبان خبر دهند؟ حاضران گفتند: آری، خدا را گواه می گیریم که ماجرای غدیرخم را می دانیم. (چهل حدیث پیرامون غدیر، اشتهاردی، ص36)
نهجالبلاغه براى شيعه بلكه براى هر كس كه غير معاند باشد، كتاب باعظمت و بزرگى است؛ و ما بايد در اثر كثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشيم؛ و براى فهم آن احتياج به عربيّت و بلاغت داريم؛ اگر بفهميم قرآن چيست، نهجالبلاغه و صحيفه سجادیه را میفهمیم، وگرنه كسانى كه میگویند قرآن را میفهمیم و نهجالبلاغه را نمیفهمیم، دروغ میگویند؛ زيرا مطالب دقيق در قرآن بسيار است كه «لايَعْلَمُها إِلاّ الاْ اوْحَدِىُّ مِنَ النّاسِ»؛ (جز افراد نادر آن را نمیدانند.)
از حيث سند نيز كسانى از عامه هستند كه اسناد و مدارک نهجالبلاغه را داشتهاند. ابن ابى الحديد شخصى را ذكر میکند كه قبل از ولادت مرحوم سيّد رضى خطبه شقشقيه را در كتاب خود آورده است؛ (1) ابن ابى الحديد میگوید: به خدا سوگند، اين خطبه را من در کتابهایی یافتهام كه دويست سال پيش از ولادت رضىّ نوشته شدهاند؛ بنابر اين كتاب نهجالبلاغه با اين علوّ مرتبهاش «يَليقُ حِفْظُهُ وَ تَدْريسُهُ وَ بَيانُ خُطَبِهِ عَلَى الْمَنابِرِ»؛ (شايسته است حفظ و تدريس آن و اين كه خطبههای آن بر بالاى منبرها بيان شود.)
پینوشت:
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه 204.
http://iman86.parsiblog.com/Posts/240/
عید قربان مبارک باد
ابراهیم و اسماعیل آرام آرام قدم برمیدارند. و پرندهها از امتداد گامهایشان پرواز میکنند. قدم بر میدارند و در تمام ثانیههای پیشرو باران میبارد.آسمان سنگین است. خورشید چشمانش را میبندد و زمین در درون خود به خود میپیچد. همه از درد و رنج پدری که پسرش را به قربانگاه میبرد. سخت است دل کندن، سخت است ندیدن و نبودن اما خدا خواسته است و این ابراهیم نبی است که از شوق رضایت پروردگار تنها پسرش را به قربانگاه میبرد و عشق مثل پروانهای بیخبر روی شانهاش مینشیند. ستارهها به زمین میآیند و ماه پیشانی بلندش را سجده میکند.
ابراهیم علیه السلام میرود تا در مسلخ عشق پسرش اسماعیل را به اذن خدا قربانی کند. میرود تا رها شود از تعلقات زمین تا برسد به آسمان برسد به ملکوت خدا. میرود تا رها شود از بندهای نیاز تا به بینیازی پروردگارش متصل شود. تا عشق برای همیشه سبز باشد و بندگی تا ابد شکوفه بار
اما خدایا چه سخت و توان فرساست این آزمایش. در دل ابراهیم آشوبی به پا است و صدای امواجی پریشان را در قلبش میتوان حس کرد. اشکهایش چون پرده حریر چشمانش را پوشانده بود. خدایا از چه بگویم از ماه یا خورشید از صحرا یا دشت از اشک یا عشق یا از خنجری که در برابر گردن اسماعیل به اذن خدا دیگر سخت نبود و توان مقاومت از دست داد. تیغ بر گلوی فرزند میچرخید، ولی نمیبرید.
دعای عرفه سراسر عرفان، عشق، شعف و اظهار تذلل در پیشگاه خداوند است. بسیاری از فرازهای دعای عرفهی امام حسین(علیهالسلام) مربوط به آیات محکم است.
در دعای عرفه عشق و معرفت موج می زند، وقتی این دعا آغاز می شود و ما هم هم کلام با آن بنده برگزیده خداوند زمزمه آغاز می کنیم، گویی در یک لحظه جانمان در دریایی از معرفت غرق می شود، و حس می کنیم و با تمام وجود درک می کینم لحظه ای که یک قطره به دریا می پیوندد و دریا می شود، ما هم به نور مناجات ماورایی آقا امام حسین علیه السلام چشم دلمان باز می شود و می بینیم دنیا چقدر کوچک و بی اهمیت است و تمام نظرگاه ما را، تمام حجم قلبمان، تمام روحمان را یاد خدا پر می کند، آنقدر پر می شود که می خواهی پرواز کنی و دل از این دنیا کنده بروی…
حسی که مدت هاست گمش کرده ایم در این هیاهیوی روزگار، در نداری ها، بیکاری ها، تورم ها، تحریم ها … آنقدر گم شده ایم که یادمان رفته در دیوار این تحریم های خود ساخته هم هنوز راه آسمان باز است، آنقدر باز که می توانی در یک لحظه از همه این حصارها بگذری و اوج بگیری آنقدر زیاد که این کُره خاکی و همه قیل و قالش برایت اندازه یک دانه ارزن شود، به همان اندازه واقعی اش…
ای ساقی لب تشنگان ای جان جانانم
حاج سید مجید بنی فاطمه
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهگار آمده
دست از دو عالم شسته و از بهر ایثار آمده
مرحوم حاج آقا کافی (ره)
از حر برایمان می گوید
https://www.aparat.com/v/orMPK
حاج میثم مطیعی
صدام کن آقا
تا کی ببینمت فقط تو خواب و رویا
صدام کن آقا
گناهامو نبین که روسیاهم مولا
صدام کن آقا
چی میشه دست خستمو بگیره سقا
می میرم بی تو
تو این شلوغیا رها مکن دستامو
می میرم بی تو
با عشقت آبرو بده دل رسوامو
می میرم بی تو
تو رویای منی ازم نگیر رویامو
اگه منو رها کنی تو رو رها نمی کنم
اسیر و مبتلا کنی, چون و چرا نمی کنم
از ضریح آسمونیت دلو جدا نمی کنم
نامه ی اعمالم اگه سیاهه ی جرم منه
ماه محبتت ولی تو این سیاهی روشنه
امید دارم که دست تو مهر شفاعت بزنه
(یا ثارالله حسین حسین حسین حسین)
اگر سمیه بفهمه من دفترش رو پاره کردم حسابی ناراحت میشه و جنجال به پا می کنه ، پس نمی گم، بابا و مامان هم اگه پرسیدن می گم من نمی دونم، حتما اونها هم به برادرم میلاد شک می کنن، و فکر می کنن او دفتر سمیه رو خراب کرده، اون وقت از دست دعوای اونها راحت می شم.
میلاد که اومد خواهرم سمیه با ناراحتی بهش گفت: چکار به دفتر من داشتی که خرابش کردی تا کی بشینم مشقام رو بنویسم، بابا و مامان هم دعواش کردن، اما هر چی گفت من دفترش رو خراب نکردم، کسی حرفش رو قبول نکرد، و حسابی به جای من دعواش کردن، من هم از یه طرف خوشحال بودم که نفهمیدن این کار رو کردم، از یه طرف هم وجدانم به صدا در اومده بود که انصافت کجا رفته، اینم شد عدالت، فوقش می فهمیدن مثل میلاد دعوات می کردن دیگه، حالا خدا رو خوش میاد؟ این چه کاری بود که کردی، اگه راستش رو می گفتی بی عدالتی نمی شد، عذاب وجدانم نمی گرفتی … .
و اینکه امام علی علیه السلام می فرمایند: « اگر راست بگویی، عدالت را رعایت کردی»1 به خاطر همینه.
1.غرر الحكم : 265