امام خمینی(ره) یک حقیقت همیشه زنده است
مقام معظم رهیری
عيب از ما است، اگر دوست ز ما مستور است ديده بگشاى كـــــه بينى همــه عالم طور است
لاف كـــم زن كـــــــــه نبيند رخ خـورشيد جهان چشــم خفــاش كـــــه از ديدن نــورى كور است
يــــــــــا رب، ايــن پرده پندار كه در ديده ماست بـــاز كن تــــا كــــه ببينم همــــه عالم نور است
كــــــــــاش در حلقه رندان خبرى بود ز دوست سخن آنجا نه ز “ناصر” بــــــود از “منصـور” است
واى اگـــــر پــــــــرده ز اســــرار بيفتــــــد روزى فاش گردد كه چه در خرقــــه اين مهجــــور است
چــــــه كنــــــــم تا به سر كوى توام راه دهند؟ كاين سفر توشه همىخواهــد و اين ره دور است
وادى عشق كه بى هوشى و سرگردانى است مــــــدعى در طلبش بـــــوالهوس و مغــرور است
لـــب فرو بست هر آن كس رخ چون ماهش ديد آنكــــه مـــــدحت كنـد از گفته خود مسرور است
وقت آن است كــــــــه بنشينم و دم در نـــــزنم به همــــه كــون و مكان مدحت او مسطور است
امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) ماه رمضان را هنگامه ضیافت خداوند و عبادت در آن را ابزار رسیدن به عشق الهی می دانستند و همواره تاکید داشتند که انسان پیش از ورود به ماه مهمانی پروردگار، باید ظاهر و باطن خود را نسبت به گذشته تغییر و زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهد.
ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن یکی از برترین ماه های سال قمری است که پروردگار در این ماه مبارک توفیق روزه داری را به بندگانش عطا کرد تا همگان با راز و نیاز به درگاه آفریدگار به طلب آمرزش و مغفرت بپردازند.
فضایل و ثواب هایی که برای ماه مبارک رمضان و روزه داری ذکر شده، از آن افرادی است که حقیقت آن را درک کرده اند و محتوای آن را عمل و گفتار و کردار به کار گیرند. چنانچه در روایات اسلامی برای روزه داری آدابی ذکر شده و اشخاصی که تنها به تلاوت قرآن می پردازند اما به آیه ها و احکام آن عمل نمی کنند یا آن که از روزه داری تنها رنج گرسنگی و تشنگی را متحمل می شوند و به وسیله گناه، تأثیر روزه را از بین می برند؛ مورد نکوهش قرار گرفته اند.
اهمیت این ماه به گونه ای است که می توان در کلام ائمه معصومان(ع) و بزرگانی چون امام خمینی(ره) آن را مشاهده کرد؛ بنیانگذار انقلاب نیز همواره به هنگامه فرارسیدن ماه رمضان بر احیای فضایل اخلاقی، دعوت به اصلاح درون و خودسازی، به وسیله مسلمانان در این زمان مبارک تاکید داشته اند و اینک در این ماه مبارک به بررسی گفتارهای ایشان می پردازیم:
** انجام وظایف اسلامی در ماه رمضان
- اگر چنانچه یک گناهی خدای ناخواسته کرده اید قبل از ورود به ماه رمضان، توبه کنید، از آن برگردید. بدانید که مهالک زیاد است؛ بدانید که خیلی جاها ما داریم که باید وارد بشویم؛ خطرهای زیاد برای ما هست؛ شما ان شاءاللّه با سلامت و با نفس طاهر، با نفس پاک وارد بشوید در ماه رمضان و در ماه رمضان هم به وظایف ماه رمضان عمل بکنید.(در دیدار روحانیان وطلاب امور دینی؛ 27 مهر 1350 خورشیدی)
- با حلول شهر مبارک رمضان ماه رحمت و غفران و برکت از خداوند متعال مسالت مینمایم که عموم مسلمین را بیش از پیش به تکالیف و مسئولیت هایی که خداوند عالم به عهده آنها گذاشته است متوجه فرماید؛ مسوولیت حفظ قوانین الهی و عمل به قرآن کریم که اساس عظمت و مجد اسلام و مسلمین است مسوولیت حفظ وحدت کلمه و مراعات اخوت ایمانی که ضامن استقلال ممالک اسلامی و خروج از نفوذ استعمار است. (در دیدار عموم مسلمانان، دولت های اسلامی و عربی و انقلابیون فلسطینی؛ 19 مهر 1351 خورشیدی)
- لازم است در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان مطالبی را تذکر دهم؛ لازم است در این موقع حساس که بیش از هر وقت احتیاج به اجتماعات اسلامی داریم، ملت مسلمان ما به مساجد در تمام بلاد رو آورند و نهضت را از راه مساجد که دژهای محکم اسلام است، زنده نگه دارند و با شعارهای اسلامی، نهضت را به پیش برند.(در دیدار مسلمانان و مستضعفان ایران و جهان؛ سوم مرداد 1358)
** ماه رمضان تجدید قوای معنوی
- با حلول ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و سازندگی، ماه تجدید قوای معنوی، شهراللّهالاعظم که در آن عموم مسلمین در صف واحد متوجه به موضع قدرت لایزال و تجهیز در مقابل قوای طاغوتی هستند، لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوت های زمان و چپاولگران بین المللی بپاخیزند و از ممالک اسلامی دفاع کنند و دست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع کنند. (در دیدار مسلمانان و مستضعفان ایران و جهان؛ سوم مرداد 1358)
- از همه بالاتر این است که انسان خودش را اصلاح کند در ماه رمضان، ما محتاج به اصلاح هستیم، محتاج به تهذیب نفس هستیم، تا آن دم آخر ما محتاجیم. پیغمبرها هم محتاجند. انبیای بزرگ هم محتاجند، منتها آنها احتیاج خودشان را فهمیده اند و دنبالش عمل کرده اند و ما از باب اینکه حجاب داریم نتوانستیم بفهمیم و به تکالیف خوامان عمل نکردیم. امیدوارم که ان شاءالله این ماه مبارک رمضان به همه شما مبارک باشد و مبارک بودن به این است که بنابراین بگذارید که به تکالیف خدا عمل کنید.(صحیفه امام؛ جلد 18، خرداد 1363)
- این ماه مبارک با آن همه برکاتی که دارد، ما نمی توانیم از عهده شکر یکی اش براییم ولی باید کوشش کنیم که در این ماه مبارک رمضان که بر ما گذشت، اگر حالی پیدا شد، این حال را تا ماه رمضان دیگر نگه داریم و اگر حالی پیدا نشد متأسف باشیم و کوشش کنیم که پیدا کنیم. این هیاهوها همه رفتنی است، تمام شدنی است، آنچه که هست آنی است که پیش خود ماست، آن باقی است و با ماست و ما باید کوشش کنیم که باطن خودمان را اصلاح کنیم.(صحیفه امام؛ جلد 20 ، خرداد1365)
http://www.irna.ir/fa/News/82553493
مگر بمیرد شیعه، علی بماند تنها
شکسته حرمت، حیدر، شکسته پهلو، زهرا
چرا چنین شد تفسیر، مودتاً للقربا
اگر برآرد آه از دل، تمام عالم می سوزد
به حال زهرا این شبها، دل محرم می سوزد
(زهرا مولاتی)
***
چه روضه هایی دارد، سوره ی کوثر با ما
غمی فراوان با اوست، از اول اعطینا
اهل سما را برد از هوش، غربت مولا در تشییع
نمانده تاب همراهی، فرشتگان را در تشییع
(زهرا مولاتی)
***
سر شهادت دارند، فداییان زهرا
مگر بمیرد شیعه، علی بماند تنها
خروش زهرا در مسجد، همیشه جاویدان مانده
خطبه زهرا تا دنیاست، مفسر قرآن مانده
(زهرا مولاتی)
شاعر: میلاد عرفان پور
آن گونه که از متون اسلامی استفاده می شود نام حسین (علیه السلام) با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر او گریسته اند. طبق رویات فراوانی، چون حضرت حسین (علیه السلام) تولد یافت جبرئیل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام برای حسین (علیه السلام) گریستند. طبق روایتی که از عایشه نقل شده است حسین (علیه السلام) کودک خردسال بود که وارد خدمت پیامبر گردید همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ابلاغ کرد: زمانی نمی گذرد که این کودک را افرادی از امت تو در سرزمین «طف» از خاک عراق به قتل می رسانند «فبکی رسول الله (صلی الله علیه و آله)» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینقم الله منهم، بقائمکم اهل البیت (1) «گریه نکن در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام می گیرد».
«ابن عباس» می گوید به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام (علیه السلام) با صدای بلند گریست و فرمود: ای پسر عباس این محل را می شناسی؟ گفتم: نمی شناسم ای امیرمؤمنان. فرمود اگر اینجا را مثل من می شناختی هرگز از اینجا رد نمی شدی مگر این که مثل من گریه سر می دادی ابن عباس گفت: «فبکی طویلا حتی اخضلّت لحیته و سألت الدموع علی صدره وبکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلی کرد به طوری که اشک از روی محاسن او جاری شد ما هم همصدا با علی (علیه السلام) گریه سردادیم». بعد امام ادامه داد: وای، من با آل ابوسفیان چه کرده ام، سپس افزود: در این سرزمین که (کرب و بلا نامیده می شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت می رسند و مدفون می گردند(2).
طبق روایت امام صادق (علیه السلام) روزی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شد و آن حضرت را گریان دید ازعلت گریه اش پرسید؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین (علیه السلام) را گروهی از امت من به قتل می رسانند! فاطمه (علیه السلام) نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولی وقتی ازمقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید آرامش و تسکین یافت (3)
داستان گریه و عزاداری پس از شهادت آن حضرت از سوی امامان (علیه السلام) داستانی مفصلی است که به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم:
امام سجاد (علیه السلام) که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود پس از واقعه عاشورا تا زمانی که در قید حیات بود این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگواری نمود او هر وقت می خواست آب بنوشد تا چشمش به آب می افتاد اشک از چشمانش سرازیر می شد وقتی علت این کار را می پرسیدند می فرمود چگونه گریه نکنم درحالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان آزاد گذاشتند ولی آن را به روی پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند. می فرماید هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) رابه یاد می آورم گریه گلویم را می گیرد. وقتی هم افرادی وی را دلداری می دادند، می فرمود: «کیف لا أبکی؟ و قد منع أبی من الماء الذی کان مطلقا للسباع والوحوش» (4)
امام سجاد (علیه السلام) درعزای پدر مظلوم خویش به حدی گریست که اورا یکی از بکّائون پنج گانه تاریخ لقب دادند (5) وقتی راز آن همه گریه را از آن حضرت می پرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو می کرد ومی فرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد در حالی که یقین به مرگ فرزندش نداشت.
از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا
در حالی که من به چشم خود دیدم که در یک نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟!(6)
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشک می ریخت بلکه مومنان را نیز ترغیب به گریستن در عزای آن مظلوم می کرد: «ایما مومن دمعت عیناه لقتل الحسین حتی تسیل علی خده بواه الله بها فی الجنة غرفا یسکنها احقابا»7.
«هر مؤمنی که بر شهادت حسین (علیه السلام) آن قدر بگرید که اشک بر گونه اش جاری شود خداوند برای او غرفه هائی در بهشت آماده می سازد که تا ابد در آن اقامت خواهد کرد.»
امام باقر (علیه السلام) برای امام حسین (علیه السلام) اشک می ریخت و به هرکس هم در خانه او بود دستور می داد گریه کند. و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگواری برای امام حسین (علیه السلام) تشکیل می گردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت
می گفتند8
پی نوشت ها:
1بحار الانوار: ج 36 ص .349
2 بحار الانوار: ج 44 ص 253 .252
3کامل الزیارات، ص .57
4مناقب: ج3، ص 303 بحار الانوار: ج 46، ص 109
5 دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا الخصال: ص 83
6 امالی صدوق، مجلسی، 29، ص .121
7 ثواب الأعمال: ص .83
8وسائل الشیعة: ج 10، ص .398
داستان مباهله، در طول تاریخ موجب عزت و افتخار شیعه بوده است؛ زیرا فضیلت و درجه اعتبار همراهان پیامبر که همان اهل کسا یا اهل بیت هستند، در این ماجرا به خوبی به نمایش گذاشته شده و کمتر کسی آن را انکار کرده است.
پیامبر به همراه خود، دخترش زهرا، داماد و پسر عمویش علی و نوه های گران قدرش حسن و حسین را آورده بود و اگر بنا بود که ذره ای در حقانیت این جمع 5 نفره تردیدی باشد، هرگز عزیزان و جگرگوشه هایش را نمی آورد. این چهار نفر، در واقع تنها کسانی بودند که متصل و همراه و هم گامِ او بودند.
وقتی پیامبر از حضرت علی به عنوان جان و نفس خودش تعبیر می کند، معنایش چه می تواند باشد جز اینکه برتری او را پس از خودش بر تمام امت بلکه همه مردم عالم ثابت کند و با این کار مهر تأییدی بر رهبری او پس از خودش زده باشد؟ حضرت علی به منزله نَفْس رسول خداست و نفس از وجود انسان جدایی ناپذیر است. وقتی می گویی یک چیز، جان و نفس توست، یعنی تو و آن چیز، یکی هستید. نمی شود بین تان جدایی انداخت. پیامبر و حضرت علی هم یکی هستند. و تمام ویژگی های بارز یک انسان کامل که در پیامبر هست در حضرت علی هم هست. و تنها اوست که می تواند لایق هدایت و رهبری مردم پس از رسول خدا باشد.
روایتی از عایشه هست که در روز مباهله، رسول خدا عبای مشکی خود را از روی دوشش برداشت و بر روی دو درخت بیابانی که نزدیک هم بودند انداخت و همراه با 4 نفری که همراهش بودند زیر سایه عبا قرار گرفت و فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».[1]
روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابوتراب را سب و دشنام نمی گویی؟
گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر درباره علی(ع) فرمود، افتادم، از این کار صرف نظر کردم … (یکی از آنها این بود که) آن هنگام که آیه مباهله نازل گردید، پیغمبر(ص) تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد و سپس فرمود: «اللّهُمَ هولاء اهلی؛ خدایا اینها خاصان نزدیک منند».
مأمون و جمعی از علمای اهل سنت در مورد امتیاز «عترت» از امت و جهت فضیلت آنها، از امام رضا(ع) پرسیدند و گفتند: آیا خدا درجایی از قرآن موضوع برگزیده بودن عترت را آورده است؟
امام رضا(ع) فرمود: «غیر از آنچه در باطن قرآن راجع به این مسئله آمده است، در ظاهر قرآن، 12 موضع وجود دارد که در مورد عترت سخن به میان آمده …» آن گاه آن حضرت شروع به شمارش آیات کرد و فرمود: «موضع سوم آن جاست که خداوند پاکان را از سایر خلقش جدا کرد و در آیه ابتهال به پیغمبرش دستور داد که به همراهی آنان با دشمن مباهله کند».
علمای اهل سنت گفتند: منظور پیامبر از کلمه «انفسنا» خودش است نه علی. امام رضا(ع) فرمود: «نه، اشتباه می کنید. منظور همان «علی بن ابی طالب» بود؛ چنانکه در حدیثی از پیامبر اسلام هست که فرمود: اگر «بنو ولیعه» (ظاهراً قبیله ای بودند که در طائف، مسکن داشتند و هنگام جنگ با مسلمانان به قلعه های محکم خود پناه می بردند) دست از روش خود برندارند، مردی را که چون نفس خودم است ـ یعنی علی بن ابی طالب ـ به سوی آنان خواهم فرستاد».
در یکی از جنگ ها، پیغمبر خدا، حضرت علی(ع) را به جای خود در شهر گذاشت و او را همراه خود نبرد. علی(ع) گفت: «یا رسول الله! مرا نزد زنان و بچه ها می گذاری؟» پیامبر خندید و فرمود: «راضی نیستی که نسبت به من چون هارون نسبت به موسی باشی، جز آنکه پیغمبری پس از من نیست؟»
نام حدود 60 نفر از بزرگان اهل سنت، در پاورقی کتاب نفیس احقاق الحق از مرحوم قاضی نورالله شوشتری آمده است که تصریح کرده اند که آیه مباهله درباره اهل بیت نازل شده است. از جمله شخصیت های سرشناس، افراد زیر هستند:
1. مسلم بن حجاج نیشابوری، صاحب کتاب صحیح معروف که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است. (ج 7 ، ص 120)
2. احمد بن حنبل (کتاب مسند، ج 1، ص 185)
3. طبری (کتاب تفسیر طبری، ج 3، ص 192)
4. حاکم (کتاب مستدرک الوسائل، ج 3، ص 150)
5. حافظ ابونعیم اصفهانی (کتاب دلائل النبوه، ص 297)
6. فخر رازی (کتاب تفسیر معروفش، ج 8، ص 85)
7. طنطاوی (مفسر معروف در کتاب الجواهر، ج 2، ص 120)
8. زمخشری (کتاب کشاف، ج 1، ص 193)
روز بیست وچهارم ذیحجه بنابر مشهور روزی است که مباهله حضرت رسول با مسیحیان نجران در آن اتفاق افتاده است و نیز در این روز بود که حضرت امیرالمؤمنین در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد و آیه «انما ولیّکم الله» در شأن او نازل شد.
در این روز چند عمل وارد شده است: اول: غسل؛ دوم: روزه؛ سوم: دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیت و ثواب؛ چهارم: خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است؛ پنجم: بخواند دعایی را که شیخ و سید روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اول آن «الحمدلله رب العالمین» است و شایسته است در این روز تصدق بر فقرا به جهت تأسی به مولا امیرالمؤمنین و زیارت کردن او و بهتر از همه زیارت ها در این باب زیارت جامعه است.(2)
1.احزاب: 33.
2.برگرفته از: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
رسول الله(ص) در روز عید بزرگ غدیر مطرح کرد که فضایل علی(ع) در قرآن بیش از آن است که من بشمارم و تمام سخنان ایشان در خطبه غدیر نشان میدهد که پیامبر(ص) از کلمه ولایت معنای دیگری غیر از دوستی را مد نظر داشتهاند.
تکرار نام امام علی(ع) در خطبه غدیر نشان تأکید بر ولایت حضرت است.
بهعنوان مثال در خطبه غدیر نقل شده که علی(ع) دارای صفت صبر و شکر است، علی(ع) اوامر خدا را انجام داده و نواهی را ترک میکند، علی(ع) برادر من است، من نبی و علی(ع) وصی است و اینگونه فضیلتهای ایشان تبیین شده است.
علاوه بر تکرار نام امام علی(ع)، حدود ۲۰۰ مرتبه به شکل ضمیر، اسم اشاره و توصیف از امام علی(ع) یاد شده است.
نمیتوان پذیرفت که رسول الله(ص) ۱۲۴ هزار نفر از مسلمانان را منتظر نگهداشتند و فرمودند آنانی که جلوترند برگردند و منتظر باشید تا کسانی که نرسیدهاند، ملحق شوند تا بفرمایند هر کس که من دوست او هستم علی دوست اوست.
از طرف دیگر باید به این نکته اشاره داشت که رابطه خویشاوندی امام علی(ع) با رسول الله(ص) به عنوان پسر عمو و داماد خود نشان دوستی میان ایشان است و نیازی به تأکید مجزا در روز غدیر خم نداشته است.
مسئله دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که بر اساس گفته امام خمینی(ره) ولایتی که در غدیر مطرح است به معنای حکومت است نه اینکه صرفاً یک مقام معنوی برای حضرت باشد.
آنگاه خداوند چنین به من وحی فرستاد: «به نام خداوند بخشنده مهربان. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباره علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛
و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و کسانی که ایمان آورده نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات .می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است
طالب خون خدا متی ترانا و نراک
یابن مصباح الهدی متی ترانا و نراک
چه شود با تو کنم گریه سر قبر حسین
در مزار شهدا، متی ترانا و نراک
صبح جمعه نالهام أین معزُّ الاولیاست
میزنم تو را صدا، متی ترانا و نراک
نیمههای دل شب کنار دیوار بقیع
دهم آهسته ندا، متی ترانا و نراک
میزند تو را صدا از سر نیزهها هنوز
سر از بدن جدا، متی ترانا و نراک
چه شود ببینمت کنار بین الحرمین
سر و جان کنم فدا، متی ترانا و نراک
زخم قلب پسر فاطمه را مرهم نیست
بی ظهورت اَبدا، متی ترانا و نراک
چه شود از گل رویت بدهی یک صدقه
سر راهی به گدا، متی ترانا و نراک
چهره بگشا و ز آینۀ خونین دلم
زنگ محنت بزدا، متی ترانا و نراک
“میثم” از خون خدا با تو سخن گفت بیا
پسر خون خدا، متی ترانا و نراک
بيست و دوم بهمن 1357
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهای مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابانها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمری واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروی هوايی، دريايی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانهها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 10 و 30 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ و اکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميهای بي طرفی ارتش را اعلام کرد:
«با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگانهاي نظامي دستور داده شد به پادگانهاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره پشتيبان ملت شريف و نجيب و وطن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شريف با تمام قدرت پشتيباني مي نمايد.»
اين اعلاميه زماني از راديو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحي که سوار برخودروهاي نظامي بودند. همچنين کاخ گلستان، مرکز راديو ايران و ژاندارمري کل کشور در دست مردم بود. شهرباني کل کشور، دانشکده افسري، دانشکده پليس و دبيرستان نظام نيز به دست نيروهاي مردمي فتح شد. مردم، زندان کميته [کميتهي مشترک ضدخرابکاري] را که مرکز بازجويي و شکنجه متهمان سياسي بود، به تصرف درآوردند و زندانيان را آزاد کردند. تا غروب اين روز، تمام کلانتري ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامي به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشيديه نيز تصرف شد و زندانيان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگير شده و به مدرسه رفاه – محل شوراي انقلاب – برده شدند. فرمانداري نظامي آخرين اطلاعيه خود را صادر کرد. به موجب اين اطلاعيه از نظاميان خواسته شد براي اجراي تصميم شوراي عالي ارتش به پادگانهاي خود برگردند. درحالي که مردم به سوي کاخ نخست وزيري در حرکت بودند، بختيار که پس از فرار نظاميان با تعداد کمي محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نيمه تمام رها کرد و از در پشتي ساختمان نخست وزيري گريخت. سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به دست مردم اسير شد و سرلشكر ناجي (فرمانده گارد جاويدان) در حوالي ميدان فوزيه امام حسين (ع) در جريان زد و خورد به ضرب گلوله اي کشته شد. اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق، نيز خود را به شوراي انقلاب تسليم کرد. راديو و تلويزيون نظامي به تصرف مردم در آمد. در آخرين لحظهها گوينده راديو پيامي را که از سوي آيت الله طالقاني رسيده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پيام ازکارکنان اعتصابي راديو و تلويزيون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتي نسبتا طولاني، راديو دوباره آغاز به کار کرد. صداي گوينده از شدت هيجان مي لرزيد:
«توجه توجه … اين صداي انقلاب ملت ايران است…»
فرياد شادي از تمام خاک ايران برخاست، آخرين سلسلهي پادشاهي ايران، سرانجام سقوط کرد…
خدایا خدایا
تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار
11بهمن57
از طرف كميتهي برگزاري مراسم استقبال، اطلاعيهاي انتشار يافت كه در آن تمام برنامهها و مقررات استقبال از امام خميني (ره) شرح داده شده بود. اين كميته اعلام كرد:« نظر به اينكه دولت ايران با فرود يك هواپيماي دربست «ايرفرانس» موافقت كرده است، آيت الله خميني(ره) ساعت نه صبح روز پنج شنبه وارد تهران خواهند شد.» اين كميته از مردم خواست تا در طول مسير ، از ميدان شهياد (آزادي) تا ميدان بيست چهار اسفند ( انقلاب) براي استقبال از رهبر تبعيدي خود اجتماع كنند.دولت نيز اعلام كرد:« فردا به مناسبت فرود آمدن هواپيماي حضرت امام خميني(ره) ، فرودگاه مهرآباد از اول صبح تا ساعت يازده صبح به روي ساير هواپيماها بسته است.»در حالي كه صدها هزار نفر به طور دائم در خيابانها حضور داشتند، فرمانداري نظامي تهران اجتماعات را به مناسبت ورود امام به كشور تا سه روز آزاد اعلام كرد!انتشار خبر ورود امام ، چهرهي ايران را دگرگون كرد. ميليونها نفر از سراسر كشور به سوي تهران راه افتادند.
شهر تهران، حالتي صد درصد جنگي به خود گرفته بود. با به راه افتادن تانكها و خودروها در خيابانها و پرواز چرخبالها بر فراز شهر، دولت دست به نمايش قدرت براي ترساندن مردم زد، در بعضي نقاط ، درگيري مردم و ماموران تعدادي شهيد و زخمي برجا گذاشت ، اما مردم در اوج هيجان و شادي خود را براي پرشكوهترين استقبال تاريخ آماده مي كردند، تمام خيابانها و كوچهها از آثار آتش سوزي پاك ميشد. سنگرهايي كه در طول چند روز گذشته توسط مردم ساخته شده بود ، راه بندآنهايي كه با وسايل كهنهي منزل ، تنه درختان و ماشينهاي سوخته به منظور مشكل ساختن حركت خودرو هاي نظامي در خيابان ساخته شده بود، لاستيكهاي سوخته در تظاهرات گوناگون … همه و همه از سطح خيابانها جمع آوري شدند. در اكثر شهرستان ها ، برنامه پاكسازي خيابانها توسط زنان و مردان داوطلب و مشتاق انجام گرفت. در حالي كه ايران در اوج شور و هيجان بود، فدراسيون بين المللي خلبانان در لندن اعلام كرد كه شخصي ناشناس با تلفن تهديد كرده است كه هواپيماي حامل امام را منفجر خواهد كرد. اين شخص به عنوان نماينده نيروهاي طرفدار دمكراسي در ايران گفته : بازگشت امام موجب خونريزي هاي وسيع در ايران خواهد شد. گروهي كه خود را « سازمان كماندويي مبارز در راه قانون اساسي» ناميده اند، به دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس تلفن زده و هشدار داده اند كه اگر فردي قانون اساسي را ناديده بگيرد، آنها دست به جنگ كماندويي و كشتاري بيسابقه خواهند زد . اين گروه خود را غير ارتشي معرفي كرده و مدعي شده اند كه داراي سلاح هاي خودكار سنگين و سبك هستند.در پي اين تهديدها، امام (ره) به نزديكان خود گفتند:« من بيعت خود را از شما برمي دارم ، ما به طرف كار بزرگي مي رويم ، شما هم جانتان را به خطر نيندا
دریافت فایل صوتی سرود انقلابی برخیزید ای شهیدان راه خدا
12 بهمن 57
از نخستین ساعات بامداد، مردم به سوی مسیر اعلام شده توسط كمیتهی استقبال حركت كردند. شب پیش، هزارن نفر بدون اعتنا به حكومت نظامی، در اطراف میدان آزادی و بهشتزهرا(س) خوابیده بودند تا از نزدیكترین محل بتوانند رهبر انقلاب را پس از سالها تبعید ببینند. هزاران جوان مسئول برقراری نظم جمعیت بودند و خط سفید وسط خیابانهای شسته شده و بی غبار، تا كیلومترها پوشیده از گلهای رنگین بود.
كمیته اعتصابات، به كاركنان اعتصابی رادیو و تلویزیون اجازه داده بود تا برای ضبط مراسم استقبال امام به سركار خود باز گردند. آنها در مقابل چشم حیرت زده نظامیانی كه از چند ماه پیش آنجا را در اشغال خود داشتند با پشتكاری قوی، كاری را كه هفتهها وقت می گرفت، در عرض چند ساعت انجام دادند. تمام مسیر زیر پوشش فرستندههایی قرار گرفت كه گزارش مستقیم ورود امام را از طریق ماهواره به تمام جهان مخابره میكرد.
در آن سوی جهان، امام(ره) با تذكر خطراتی كه ممكن بود ایشان را تهدید كند؛ سعی در منصرف كردن صدها نفری داشتند كه داوطلب بودند، در این پرواز رهبرشان را همراهی كنند، در فرودگاه پاریس امام(س) كه در میان خبرنگاران محاصره شده بودند، از مهمان نوازی و تفاهم فرانسویان و اجازهی آزادی بیانی كه به ایشان داده شده بود و نیز از اهالی دهكدهی نوفللوشاتو تشكر كردند. سپس، در ساعت 9 و 27 دقيقه صبح، هواپیمای ایرفرانس در حالی كه سه هواپیمای جنگی فانتوم آن را از ابتدای مرز هوایی كشور همراهی می كردند، وارد ایران شد.
امام خمینی(س) رهبر انقلاب اسلامی در میان شادی، هیجان و نگرانی مردم قدم به خاك ایران گذاشت. امام(س) ضمن سخنرانی كوتاهی در فرودگاه از مردم تشكر كرد و آنان را به وحدت كلمه فراخواند و سپس به سوی بهشت زهرا حركت كرد. گزارش مستقیم ورود امام كه از تلویزیون در حال پخش بود، به محض آنكه گوینده شروع به خواندن شعارهای فرودگاه كرد، قطع شد و جای آن را سرود شاهنشاهی و تصویری از شاه ملعون گرفت.
در این لحظه هزاران دستگاه تلویزیون توسط مردم خشمگین شكسته شد و كسانی كه به امید دیدن این گزارش پای گیرنده های خودنشسته بودند نیز به خیابانها ریختند. در تهران جمعیتی بیش از روز تاسوعا و عاشورا و عید فطر به خیابان آمده بودند، خودرو حامل امام(س) كه به سبب ازدحام جمعیت عملاً بیحركت مانده بود ، تا مسافتی طولانی روی دستهای مردم حمل شد، مردم مسیر سی و سه كیلومتری فرودگاه تا بهشت زهرا را پر كرده بودند، ساعتها طول كشید تا این كاروان میلیونی به مقصد برسد. بیش از صدها هزار نفر در بهشت زهرا(س) به انتظار مانده بودند. شاخه درختها ، دیوارها و تیر چراغ برق پر بود از جوانانی كه از ساعتها پیش جا گرفته بودند تا صحنه هایی از این استقبال تاریخی را ببیند. خودرو حامل امام(س) در میان جمعیت متوقف شده بود و به ناچار بخش آخر مسیر را با هلیكوپتر طی كردند، جایگاه سخنرانی را در قطعهی هفده، مزار شهدای هفده شهریور برپا كرده بودند.
مردم فریاد می زدند «به خانه شهیدان خوش آمدی ای امام». در میان اشك و تأثر مردم از بلندگوهایی كه مهندسان عضو كمیته استقبال بر تیرهای برق و درختها نصب كرده بودند، سرودی پخش میشد كه با حال و هوای آن روز بسیار تناسب داشت:
«برخیزید، برخیزید ای شهیدان راه خدا ای كرده بهر احیا حق جان فدا …»
سرانجام امام خمینی(س) سخنرانی تاریخی خود را در حضور میلیونها شنوندهی مشتاق ایراد فرمودند. این سخنرانی مشخص كرد كه شورای انقلاب به زودی دولت موقت را تعیین خواهد كرد و این دولت عهده دار تشكیل مجلس موسسان و ریاست جمهوری است. پس از اتمام مراسم سخنرانی، امام(س) به مدرسه علوی واقع در كوچهی پشت مجلس شورا كه از سوی كمیتهی استقبال برای اقامت ایشان در نظر گرفته شده بود رفتند و بسیاری از مشتاقان نیز به امید از نزدیك دیدن ایشان در خیابانها و كوچه های اطراف مدرسه اجتماع كردند. با آمدن امام(س)، روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه با انتشار اعلامیه ای به تحصن خود پایان دادند
پی نوشت: http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=602&SSOReturnPage=Check&Rand=0