#لبیک_یا_حسین
کسی که حق الناس را رعایت نمی کند و عزاداری می کند، از ارتباط عملی با مکتب امام حسین علیه السلام بی خبر است و پیوند امام با او فقط پیوند تبرک جویانه است.
به طورکلی، پیوند تبرک جویانه یکی از گسترده ترین تبلورهای مذهبی است . اعتقاد به قداست، کارسازی، توسل ها، نیایشها و باورهای مردم، این ارتباط های تبرک جویانه را در طول تاریخ پدید می آورد. قرآن کریم، یادآور می شود که چشمان یعقوب به برکت پیراهن یوسف شفا یافت.
ارتباط با قرآن کریم و عاشورا، ارتباط عملی است که کارسازترین و آموزنده ترین شیوه های ارتباطی است . خداوند می فرمایند «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً؛ کسی که مشتاق لقای پروردگار است، باید کار شایسته انجام دهد».
یعنی ارتباط تئوریک یا تبرک جویانه یا هنری با یک مکتب، به تنهایی کارساز نیست؛ به آیه های دیگری نیز می شود اشاره کرد؛ مثل «یا ایها الرسول کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا» در این آیه نیز سخن از عمل است.
یعنی پیوند ما علاوه بر پیوند تبرک جویانه ، پیوند علمی و پیوند هنری باید پیوند عملی باشد
#لبیک_یا_حسین
چـــراغ انجمنـــم ستــــاره حسنــم
به غرقه خون بدنت چگونه بوسه زنم
پارهپاره دلبرم گشته مثل اکبرم
قاسمم وای قاسمم (۲)
سرشک سرخ عمو نثار زخم بدنت
که گشتـه مثــل زره سراسر بدنت
مصحف صدپاره تن سوره نور حسن
قاسمم وای قاسمم (۲)
صـــدای العطشت شـرر زده بـه دلــم
هم از تو جان عمو هم از حسن خجلم
ای فروغ دیدهام ای به خون غلطیدهام
قاسمم وای قاسمم (۲)
غلامرضا سازگار
#لبیک_یا_حسین
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیكترین راه به الله حسین است
#لبیک_یا_حسین
دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
بی عشق حسين اگر بميرم چه كنم
فردا كه كسی را به كسی كاری نيست
دامان حسين اگر نگيرم چه كنم
#لبیک_یا_حسین
به جای جای دلم جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام نینوای تو است حسین
هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواهست که وقف عزای تو است حسین
مُباهَلَه، درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام(ص) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند.
بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنین) در این ماجرا دلالت میکند. شیعیان بر این اساس، معتقدند امام علی(ع) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.
این واقعه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.
ویکی شیعه
تا علی هست با نسب تر نیست
صحبت از جانشین دیگر نیست
هیچ کس با علی برابر نیست
مرد میدان سخت خیبر نیست
دست بالای دست حیدر نیست
این مثل از زبان اغیار است
دست بالایِ دست بسیار است
شرح نقدش، هزار طومار است
شک نکن! عالمی خبر دار است
دست بالای دست حیدر نیست
عید ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب بر همگان مبارک باد
بهار صلوات
هنگام نزول برکات آمده است
فصل گل و موسم حیات آمده است
با دیدن رخسار امام هادی
گفتند بهار صلوات آمده است
سیدهاشم وفایی
هنگام سرور آل احمد آمد
در جلوه فروغ ذات سرمد آمد
گر روی زمین گشته خرم نه عجب
میلاد علی ابن محمد آمد
هادی که شکوه حسن سرمد دارد
در دست چراغ علم احمد دارد
نامش چو علی بود ز اعلی مشتق
نور سه علی و سه محمد دارد
موید
از جمله آیاتی که دلالت بر امامت و ولایت حضرت علیعلیه السلام دارد و میتواند پشتوانه بسیار محکمی برای حدیث «غدیر» در افاده معنای ولایت و امامت باشد، آیه معروف به «اکمال» است. خداوند متعال میفرماید: {أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً}امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.» در ذیل آیه روایات بسیاری از فریقین وارد شده که آیه در شأن امیر المؤمنینعلیه السلام وارد شده است.
علی اصغر رضوانی، غدیر خم و پاسخ به شبهات
حافظ ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى متوفّاى ۳۱۰ (شرح حال او در ج ۱ ص ۱۶۶ ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ذكر شده است ) به اسناد خود با بررسى، در «كتاب الولايه» در طريق حديث غدير از زيد بن ارقم روايت نموده كه: چون رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در بازگشت از حجة الوداع به غدير خم رسيد، هنگام ظهر بود و هوا در نهايت گرمى بود، به امر آنجناب خار و خاشاك آن محلّ را برطرف ساخته و نماز جماعت اعلام شد و ما همگى مجتمع شديم سپس خطبه رسا انشاء فرمود، بعد از آن فرمود: همانا خداوند متعال اين آيه را نازل فرموده است «… بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس» و جبرئيل از طرف پروردگار من بمن امر نموده كه در اين محلّ (كه گروه مسلمانان حضور دارند) بايستم و هر سفيد و سياهى را آگاه نمايم باينكه: علىّ بن ابى طالب برادر من، وصىّ من، خليفه من، و پيشواى بعد از من است، من از جبرئيل درخواست كردم كه پروردگارم مرا از انجام اين امر بر كنار فرمايد، زيرا ميدانستم كه افراد با تقوى كم و موذيان و ملامت كنندگان زيادند كه مرا به پيوستگى زياد با على نكوهش ميكنند و از توجه زياد من به على بحدّى نگران و بدبين هستند كه مرا اذن (گوش) ناميده اند، و خداى متعال ضمن اين آيه، نكوهش و گفتار آنان را بمن خبر داد: وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكم، و اگر بخواهم نام آنها را ببرم و آنها را معرفى كنم، خواهم نمود، ولى با ندريدن پرده آنها بكرامت خود افزودم. خداى متعال راضى نشد جز بابلاغ اين امر، پس اى گروه مردم اين را بدانيد همانا خداوند او را (على عليه السّلام را) بعنوان ولىّ و امام بر شما نصب نمود و اطاعت امر او را بر همه واجب فرمود، حكم او جارى و گفتار او روا و نافذ است، و هر كس با او مخالفت نمايد از رحمت خدا دور است، و كسيكه او را تصديق نمايد مشمول رحمت پروردگار است بشنويد و اطاعت كنيد پس همانا: خداى مولاى شما است، و على امام (پيشوا) شما است، و سپس امامت در فرزندان من از صلب او (على عليه السّلام) برقرار است، تا روز قيامت، حلالى نيست، مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حلال فرموده اند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حرام نموده اند و آنان، (يعنى على عليه السّلام و امامان از فرزندان او)، علمى نيست مگر خداى متعال آنرا در من احصاء (و بمن موهبت فرموده) و من آنرا نقل نمودم به على، پس، از او گمراه نشويد و از او امر او استنكاف ننمائيد. زيرا او است كه بسوى حق راهنمائى ميكند و بحق عمل مي نمايد….
ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب ج ۲، ۸۹
نهجالبلاغه براى شيعه بلكه براى هر كس كه غير معاند باشد، كتاب باعظمت و بزرگى است؛ و ما بايد در اثر كثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشيم؛ و براى فهم آن احتياج به عربيّت و بلاغت داريم؛ اگر بفهميم قرآن چيست، نهجالبلاغه و صحيفه سجادیه را میفهمیم، وگرنه كسانى كه میگویند قرآن را میفهمیم و نهجالبلاغه را نمیفهمیم، دروغ میگویند؛ زيرا مطالب دقيق در قرآن بسيار است كه «لايَعْلَمُها إِلاّ الاْ اوْحَدِىُّ مِنَ النّاسِ»؛ (جز افراد نادر آن را نمیدانند.)
از حيث سند نيز كسانى از عامه هستند كه اسناد و مدارک نهجالبلاغه را داشتهاند. ابن ابى الحديد شخصى را ذكر میکند كه قبل از ولادت مرحوم سيّد رضى خطبه شقشقيه را در كتاب خود آورده است؛ (1) ابن ابى الحديد میگوید: به خدا سوگند، اين خطبه را من در کتابهایی یافتهام كه دويست سال پيش از ولادت رضىّ نوشته شدهاند؛ بنابر اين كتاب نهجالبلاغه با اين علوّ مرتبهاش «يَليقُ حِفْظُهُ وَ تَدْريسُهُ وَ بَيانُ خُطَبِهِ عَلَى الْمَنابِرِ»؛ (شايسته است حفظ و تدريس آن و اين كه خطبههای آن بر بالاى منبرها بيان شود.)
پینوشت:
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه 204.
http://iman86.parsiblog.com/Posts/240/
ابراهیم و اسماعیل آرام آرام قدم برمیدارند. و پرندهها از امتداد گامهایشان پرواز میکنند. قدم بر میدارند و در تمام ثانیههای پیشرو باران میبارد.آسمان سنگین است. خورشید چشمانش را میبندد و زمین در درون خود به خود میپیچد. همه از درد و رنج پدری که پسرش را به قربانگاه میبرد. سخت است دل کندن، سخت است ندیدن و نبودن اما خدا خواسته است و این ابراهیم نبی است که از شوق رضایت پروردگار تنها پسرش را به قربانگاه میبرد و عشق مثل پروانهای بیخبر روی شانهاش مینشیند. ستارهها به زمین میآیند و ماه پیشانی بلندش را سجده میکند.
ابراهیم علیه السلام میرود تا در مسلخ عشق پسرش اسماعیل را به اذن خدا قربانی کند. میرود تا رها شود از تعلقات زمین تا برسد به آسمان برسد به ملکوت خدا. میرود تا رها شود از بندهای نیاز تا به بینیازی پروردگارش متصل شود. تا عشق برای همیشه سبز باشد و بندگی تا ابد شکوفه بار
اما خدایا چه سخت و توان فرساست این آزمایش. در دل ابراهیم آشوبی به پا است و صدای امواجی پریشان را در قلبش میتوان حس کرد. اشکهایش چون پرده حریر چشمانش را پوشانده بود. خدایا از چه بگویم از ماه یا خورشید از صحرا یا دشت از اشک یا عشق یا از خنجری که در برابر گردن اسماعیل به اذن خدا دیگر سخت نبود و توان مقاومت از دست داد. تیغ بر گلوی فرزند میچرخید، ولی نمیبرید.
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهگار آمده
دست از دو عالم شسته و از بهر ایثار آمده
مرحوم حاج آقا کافی (ره)
از حر برایمان می گوید